مقدمه - رفتن به سوپر مارکت با یک سکه طلا
اشکال طلا به علاقه مندان به دلار می گوید: "طلا پول است".
"شما می گویید طلا پول است؟"علاقه مندان به دلار پاسخ می دهد."سپس با یک سکه طلا به یک سوپر مارکت بروید و سعی کنید چیزی بخرید. ببینید آیا این کار می کند! "
این یک چالش است که من بارها و بارها شنیده ام. وقت آن است که این اژدها را به قتل برسانیم. این تلاوت من است.
شما می گویید "دلار پول است؟سپس به یک سوپر مارکت با دلار بروید که دلار دیگر به هیچ وجه نمی توان به هر مقدار طلای فیزیکی مبادله کرد و سعی کنید چیزی بخرید. ببینید آیا این کار می کند! "
پاسخ این است که کار نمی کند. هنگامی که یک دلار یا هر ارز کاغذی دیگر نمی تواند به هر مقدار طلای فیزیکی مبادله شود ، آن ارز کاملاً بی ارزش می شود. این یک مشاهده تجربی نیست ، بلکه یک حقیقت قیاسی ، غیرقابل اجتناب و منطقی است. چطور؟چرا ، اگر دلار برای هر مقدار طلای فیزیکی قابل تبادل نباشد ، آیا باید کاملاً بی ارزش باشد؟
بیایید با هایک با قیمت شروع کنیم
برای پاسخ به این سؤال ، می توانیم با مشاهده ای از اقتصاددان برنده جایزه نوبل ، F. A. Hayek ، شروع کنیم. یک بار از وی سؤال شد که چرا سرمایه داری بازار آزاد را به عنوان سیستمی که به جای سوسیالیسم راه حل هایی داشته است ، انتخاب کرد. پاسخ او از این طریق آغاز شد (و من همه را به تماشای این کلیپ 3M25S تشویق می کنم):
"من به عنوان یک کشف من در اقتصاد در نظر می گیرم ... این ایده که سیستم قیمت به عنوان راهنما برای اینکه افراد بتوانند در یک نظم قرار بگیرند واقعاً ضروری است ... به عنوان مثال نشان می دهد که چرا یک اقتصاددان کلاسیک ارتدوکس یا حتی یک مارکسیست هرگز نمی تواند عملکرد را درک کندبازارآنها معتقدند این هزینه هایی است که قیمت ها را تعیین می کند. حقیقت دقیقاً برعکس است. این قیمت هایی است که تعیین می کند که چقدر هزینه های آنها را شامل می شوند. "
و که چی؟اینجا چیستهایک با این زنجبیل ادامه داد:
وی گفت: "من گاهی می گویم ، هیچ کشف واقعی در اقتصاد انجام نشده است. هیچ گونه اکتشافاتی برای انجام وجود ندارد. این یک سوال از استفاده از دانش عقل سلیم و شناخت اهمیت آن است. البته ما با قیمت ها هدایت می شویم. این قیمت ها با اقدامات میلیون ها نفر از مردم می دانند. اما این که آن را به شکل مناسب و ببینیم که این قیمتی است که دانش هزاران و میلیون ها نفر را می توان به دیگران منتقل کرد و به عنوان راهنمایی برای آنها خدمت کرد ، فقط یک روش جدید برای جمع آوری ایده ها بود. "
و بنابراین، در روح هایک و مکتب اقتصاد اتریشی مبتنی بر منطق پوزیتیویستی، هدف من این است که از این "کشف" منحصر به فرد هایک استفاده کنم، یعنی قیمت های بازار آزاد مردم را در یک نظم مولد قرار می دهد و آن را مجدداً در زمینه اعمال می کند. اقتصاد پولی برای اثبات اینکه طلا نه تنها در گذشته بلکه اکنون در حال حاضر باید پول باشد، و در این صورت، ثابت میکند که دلار آمریکا تنها تا آنجایی که هنوز یک جایگزین طلا است، ارزش بازاری دارد.
میتوانیم با رفتن به یک اقتصاددان مدرسه اتریشی دیگر، معلم هایک، لودویگ فون میزس، شروع کنیم تا در وهله اول کل مفهوم «ارز فیات» را به عنوان یک غیرممکن منطقی محض رد کنیم.
قضیه رگرسیون پولی یا چرا ارز فیات به گفته میزس غیرممکن است؟
اگر قیمتهای بازار آزاد با ارزیابی کمبودها و تقاضاهای نسبی، جهان را در یک نظم اقتصادی مولد قرار میدهد و قیمتها توسط اقدامات اقتصادی میلیونها نفر از مردم دیکته میشود، نتیجه میشود که قیمتهای بازار آزاد را نمیتوان با فیات از بالا دیکته کرد. معلم هایک، لودویگ فون میزس (سمت چپ در تصویر)، این مورد را به طور غیر مستقیم از طریق قضیه رگرسیون پولی خود بیان کرد.
ساده ترین راه برای قرار دادن قضیه رگرسیون این است. مردم صبح از خواب بیدار می شوند. آنها به طور کلی از خواب بیدار می شوند که می دانند چقدر کار باید انجام دهند، چقدر پول باید به دست بیاورند و چقدر پول باید خرج کنند تا به اهداف روزانه خود برسند، آن اهداف هر چه که باشد. آنها چگونه این همه اطلاعات را دارند؟تنها راهی که هر یک از ما این اطلاعات را داریم، این است که مفروضات خود را در مورد قیمتهای امروزی، براساس مجموعه قیمتهای دیروز قرار دهیم.
مطمئناً، با تغییر عرضه و تقاضا برای هر چیزی که همیشه در حال تغییر است، قیمتها دائماً تعدیل میشوند، و این تغییر مداوم فضا را برای سود و زیان کارآفرینی باقی میگذارد. اگر حرکات قیمت ها به درستی پیش بینی شود، سود و در صورت نادرست زیان. با این حال، بدون اشاره اولیه به گذشته نزدیک به عنوان نقطه شروع، قیمت ها کاملاً بی معنی خواهند بود و به هیچ وجه اطلاعات اقتصادی را منتقل نمی کنند. تولید و تقسیم کار کاملاً از بین می رفت. نظم اقتصادی به هرج و مرج تبدیل خواهد شد. گرسنگی و شورش دسته جمعی منجر خواهد شد.
هر و همه قیمتها برای هر چیز و همه چیز باید به زور منطق به گذشته ارجاع داده شود، و این رگرسیون زمانی باید بدون وقفه، سیال، تا زمانی که پول برای اولین بار در بازار شکل گرفت و ابتدا مبادله غیرمستقیم برای کالاها و خدمات انجام شد، ادامه یابد. تبدیل به یک چیز در جامعه بشری شد.
نقطه مبدأ پولی Nexus در طلا و نقره
در اینجا نحوه شروع آن است. در مقطعی از تاریخ اقتصادی بشر، طلا و نقره در مبادله به عنوان فلزات مفید در ازای چیزهای دیگر مورد استفاده قرار گرفتند. پس از مبادلات بسیار زیاد طلا و نقره با سایر کالاها و خدمات، یک تخمین کلی برای اینکه این فلزات با چه چیزی و چه مقدار قابل مبادله هستند، شروع به ایجاد ارگانیک کرد. به این ترتیب، طلا و نقره تکامل یافتند تا مبادلات و تجارت غیرمستقیم را به جای مبادله اکید مبادله کنند. چرا این فلزات؟صرفاً به این دلیل که آنها در دسترس، قابل تقسیم، پایدار، به اندازه کافی نادر و ذاتا مفید بودند.
این نکته آخر، سودمندی ذاتی، بسیار مهم است، زیرا بدون آن، مبادله طلا و نقره با چیزهایی در یک سیستم مبادله ای هرگز از ابتدا آغاز نمی شد.
این واقعیت که کسی که در خط مبادله طلا یا نقره قرار دارد می تواند از فلزات خود استفاده کند، پیوندی است که این فلزات به عنوان پول از آن تکامل یافته اند. به طور کلی، طلا برای معاملات بزرگ یا عمده فروشی و نقره برای خرده فروشی استفاده می شد. مجموعه ای از قیمت ها برای کالاها و خدمات در شرایط طلا و نقره شروع به توسعه کردند و نقطه پیوند زنجیره رگرسیون پولی همه قیمت های پولی تا به امروز منشأ خود را پیدا کرد. این یک فرآیند آنی نبود. صدها، اگر نگوییم هزاران سال، از یک هسته مبادله مبادله به یک نظم اقتصادی تدریجی بزرگتر و پیچیدهتر بر اساس مجموعهای از قیمتهای بازار آزاد که به وزن طلا و نقره در حال گسترش است، طول کشید.
چند هزار سال به سرعت به جلو، و خدمات ذخیره سازی به نام بانک برای این فلزات تکامل یافته است. بانک ها گواهی ذخیره سازی صادر می کنند و طلای مردم را ایمن می کنند. این گواهینامه های کاغذی به عنوان جایگزین طلا مورد استفاده قرار گرفتند. اینگونه بود که دلار آمریکا به عنوان جایگزینی برای طلا متولد شد. در نهایت، بانکها متوجه شدند که میتوانند همان جایگزینها را بدون هیچ هزینهای صادر کنند و فقط با جایگزینها برای خود چیزهایی بخرند. بیشتر و بیشتر از این جایگزین های بدون پشتوانه چاپ شد و تورم متولد شد.
به سرعت به سال 1934 رسید و جایگزینهای طلای زیادی به شکل دلار وجود داشت که دیگر نمیتوان طلا را با 21 دلار در هر اونس بازخرید کرد، بنابراین روزولت نرخ مبادله بین طلا و جایگزین آن را به 35 دلار افزایش داد. از طریق این فرآیند کاهش ارزش جایگزین طلا، زنجیره رگرسیون اولیه به مبدأ طلا بازگشت زیرا پول همچنان دست نخورده باقی ماند. دست نخورده با یک دست انداز آزاردهنده بزرگ در جاده از 21 دلار به 35 دلار به ازای هر اونس پول یک شبه، اما ماشین به رانندگی ادامه داد، هنوز اساساً دست نخورده است. این به قیمت ها اجازه داد تا مقداری سیالیت اولیه را با زنجیره علّی اصلی حفظ کنند، اما البته، تنظیمات زیادی در تولید وجود داشت که باید انجام می شد تا همه چیز به حالت کار روان بازگردد. آن تعدیل ها بسیار دردناک بودند، اما برای دست نخورده نگه داشتن هر شکلی از نظم اقتصادی ضروری بودند.
به سرعت به سال 1971، و بسیاری از این جایگزینهای طلای دلار وجود داشت که رئیسجمهور نیکسون از بازخرید طلا برای دلار حتی با قیمت 35 دلار در هر اونس دست کشید.
Untwisting 3 چوب شور زبانی پولی
از این نقطه در تاریخ، زبان شناسی پولی به طور جدی درهم ریخته شد و سه چوب شور زبانی پیچ خورده در اصطلاح پولی شروع به تکثیر در تلاش برای پنهان کردن آنچه که اخیراً رخ داده بود، شدند. در اینجا سه تا از بزرگترین چوب شورهای زبانی وجود دارد که حتی خالص ترین حشرات طلا، از جمله خود من، خودشان را به آن ها تبدیل کرده اند:
- ظاهرا نیکسون "دلار را از استاندارد طلا خارج کرد."
- کاری که نیکسون انجام داد به عنوان «بستن پنجره طلا» توصیف شد.
- ظاهراً دلار «به یک ارز ثابت واقعی تبدیل شد».
در اینجا تلاش من برای باز کردن این چوب شور است.
بیایید چوب شور شماره 1 را در نظر بگیریم. نیکسون دلار را از استاندارد طلا خارج کرد. با منطق هایک مبنی بر اینکه قیمت ها در وهله اول چیست، و منطق میزس که به ضرورت زنجیره ناگسستنی قیمت ها اشاره می کند که به نقطه مبدأ پیوند پولی برمی گردد، حذف دلار از استاندارد طلا و در نهایت غیرممکن است. در عین حال مجموعه ای از قیمت ها مبتنی بر دلار را داشته باشید. حتی پس از اینکه نیکسون بازخرید طلا را با قیمت 35 دلار در هر اونس متوقف کرد، زنجیره رگرسیون پولی در تمام مدت دست نخورده باقی ماند و هنوز هم دست نخورده باقی مانده است، زیرا هنوز هم می توان دلار را با طلا در حدود 1750 دلار در هر اونس مبادله کرد.
دلار هرگز از استاندارد طلا خارج نشد. به سادگی از نرخ ثابت 35 دلاری در هر اونس پایین آمد. حذف واقعی و واقعی دلار از استاندارد طلا به معنای از بین بردن دلار به عنوان یک جایگزین طلا به طور کامل است و ارزش بازار آن را از بین می برد. واضح است که هنوز این اتفاق نیفتاده است، زیرا دلار همچنان کار می کند.
در اینجا ما به چوب شور شماره 2 می رسیم، "بستن پنجره طلا". اگر دلار همچنان در استاندارد طلا قرار دارد، زیرا هنوز می توان آن را با طلا با قیمت 1750 دلار در هر اونس مبادله کرد، این خود پنجره طلا است. پنجره طلا به روی دلار باز می ماند، هر چند باریک. آن پنجره همچنان به کوچک شدن ادامه می دهد، اما همچنان باز است.
اگر قرار باشد پنجرهای که طلا و دلار را به یکدیگر متصل میکند، بهطور کامل بسته شود، به این معنی که اگر مبادله هر مقدار دلار با هر مقدار طلا غیرممکن میشود، آنوقت به همین دلیل دلار باید کاملاً بیارزش شود. قطع رابطه دلار با طلا قیمت دلار را برای هر چیزی کاملاً بی معنی می کند و بنابراین نمی تواند هیچ اطلاعات اقتصادی معناداری را منتقل کند. دلار را نمی توان با هیچ چیزی مبادله کرد.
در اینجا به چوب شور شماره 3 می رسیم، بزرگترین چوب شور."دلار تبدیل به یک ارز فیات خالص شد."کاملا غیر ممکنهقیمتها باید همیشه به گذشته مرتبط باشد و به عنوان نقطه شروعی برای ارزیابی عرضهها و تقاضاهای نسبی برای کالاها و خدمات باشد. قیمت ها را نمی توان توسط فیات دیکته کرد. آنها باید دائماً توسط میلیاردها نفر بر اساس آنچه که قیمت ها را روز قبل می دانستند مورد مذاکره مجدد قرار گیرند. همه این افراد دانش اقتصادی در مورد عرضه و تقاضای میلیاردها کالا و خدمات را در سراسر کره زمین پراکنده کرده اند. این دانش را نمی توان در یک کمیته قدرت متمرکز کرد و توسط فیات از بالا دیکته شد.
دلار قاطعانه یک ارز فیات نیست. اصلا چیزی به نام ارز فیات وجود ندارد. دلار به عنوان یک جایگزین طلا باقی میماند، و به عنوان یک جایگزین طلا که هنوز کار میکند (در عین حال تورمشدهتر)، آن پیوند ضروری با گذشته از طریق طلا دستنخورده باقی میماند. تنها به همین دلیل، قیمت ها هنوز هم سطحی از منطق اقتصادی دارند و اقتصاد جهانی اساساً به کار خود ادامه می دهد.
عنصر فیات دلار به عنوان جایگزین طلا - وضعیت مناقصه قانونی
اکنون ، بله ، در واقع یک عنصر "فیات" در دلار از نظر زور وجود دارد ، و این عنصر امتیازات انحصاری دولت در ایجاد بیشتر این جایگزین ها ، به اصطلاح "قوانین مناقصه قانونی" است. من به اشتباه اعتقاد داشتم که ارزش یک به اصطلاح "ارز فیات" ذاتی در وضعیت مناقصه قانونی آن بود ، یعنی استراحت در توانایی دولت برای وادار کردن شما به استفاده از آن در پرداخت مالیات. من فقط اخیراً فهمیدم که این یک عدم امکان منطقی است.
ارزش ارز هیچ ارتباطی با وضعیت مناقصه قانونی آن ندارد. اگر این کار را انجام داد ، پس از آن ، مرگ هر ارز و ارز با وضعیت مناقصه قانونی نیز غیرممکن خواهد بود. دولت ها همیشه می توانند هر کسی را مجبور به پرداخت مالیات به هر ارز کنند ، و با این وجود ارزهای دولتی به هر حال همچنان می میرند.
بنابراین ، در وهله اول هدف قوانین مناقصه قانونی چیست؟اگر آنها ارزش ارز را به دست نیاوردند ، چه چیزی را انجام می دهند؟ساده. هدف آنها این است که به دولت توانایی منحصر به فرد در باد عرضه جایگزین های طلا را بدهد تا ارزش آنها را به عنوان جایگزین های طلا استخراج کند و این ارزش را از شما دور کند. دولت ها شما را مجبور می کنند از جایگزین طلای خاص خود استفاده کنید زیرا این جایگزین های طلا ، تا آنجا که هنوز در حال کار با جایگزین های طلا هستند ، از قبل ارزش دارند و می خواهند این مقدار را از طریق تورم استخراج کنند.
به عبارت دیگر ، قوانین مناقصه قانونی وجود دارد زیرا ارزهای کاغذی ، تا آنجا که هنوز در حال کار با جایگزین های طلا هستند ، در وهله اول ارزش دارند ، نه راه دیگر.
بازگشت به سوپر مارکت با یک سکه طلا
قوانین مناقصه قانونی تنها دلیلی است که شما نمی توانید با یک سکه طلا یا نقره ای به سوپر مارکت بروید و غذا بخرید. نه به این دلیل که طلا و نقره پول نیستند ، بلکه به این دلیل که قوانین مناقصه قانونی شما را ملزم می کند فقط از یک جایگزین طلای خاص استفاده کنید که یک دولت دارای امتیاز انحصاری برای صدور نیروی فیات است. به این ترتیب ، دولت می تواند به تورم عرضه و منابع سرگرم کننده برای خود و به دور از عموم بپردازد.
اما قوانین مناقصه قانونی جادویی نیست. آنها نه چشمه جوانان و نه Gobstopper جاودانه هستند. قبل از اینکه به طور کامل رد شود ، فقط می توان مقدار زیادی از جایگزین طلا را استخراج کرد. به عبارت دیگر ، قبل از اینکه جایگزین دیگر نتواند به طلا جایگزین شود. در چنین حالتی ، زنجیره رگرسیون پولی کاملاً جدا شده است ، و مردم چاره ای جز بازگشت به یک جایگزین طلای متفاوت ، یا در صورت عدم وجود آن ، به خود پول ، به طلا ، برای ادامه کار ندارند. زنجیره رگرسیون پولی اصلی به گونه ای که قیمت ها دارای هرگونه معنای اقتصادی باشند. هیچ گزینه دیگری وجود ندارد. در غیر این صورت ، تقسیم کار کاملاً تجزیه می شود و شما هرج و مرج کامل و کاملی دارید.
دو نوع ارز در یک دنیای دلار محور ، و جایی که بیت کوین در آن قرار دارد
در مورد ارزهای دیگر که دلار نیستند چیست؟آنها در دو دسته جداگانه و مجزا قرار می گیرند. برخی از ارزها نیز به خودی خود جایگزین های طلا هستند ، جایی که یک بانک مرکزی مقداری از ذخایر طلا را که از آنها حمایت می کند ، دارد ، مانند یورو. برخی دیگر ، مانند دلار کانادا یا Shekel جدید اسرائیل ، به سادگی جایگزین های دلار هستند. چرا؟زیرا بانک کانادا و بانک اسرائیل هیچ ذخیره ای از طلا ندارند. آنها دارای ذخایر دلار هستند ، بنابراین ارزش CAD و ILS فقط بر مبادله مداوم دلار با طلا استوار است.
این دو ارز زنجیره رگرسیون میسی را در این راه به نقطه مبداء پولی Nexus ادامه می دهد ، اگرچه نی که آنها را به آن متصل می کند ، به طور فزاینده ای مورب ، نازک و ناپایدار است.
بیت کوین پس چیست؟مانند ILS یا CAD ، بیت کوین چیزی جز جایگزین دلار دیگر نیست. از هر طلایی صفر برخوردار است. درست است ، هیچ عنصری از "فیات" در بیت کوین وجود ندارد زیرا حتی مناقصه قانونی نیست ، اما این باعث نمی شود پول. هنگامی که بیت کوین برای اولین بار به وجود آمد ، بلافاصله به دلار فهرست شد. این تنها راهی بود که بیت کوین می توانست زنجیره رگرسیون میسسی را ادامه دهد که از آن همه پول ، جایگزین های پول و جایگزین های آن جایگزین ها ، ارزش بازار خود را جلب می کنند. بیت کوین زنجیره پولی رگرسیون خود نیست و هرگز نبود.
در مورد نرخ مبادله دائماً رو به افزایش بیت کوین با دلار، قیمت دلار آن کاملاً بی ربط به ماهیت واقعی چیزی است. به عنوان یک جایگزین دلار، منبع ارزش بیت کوین کاملاً به عملکرد مداوم دلار به عنوان جایگزین طلا بستگی دارد. هنگامی که دلار قابلیت مبادله خود را با طلا از دست می دهد، آن زنجیره شکسته می شود، نرخ مبادله بیت کوین با دلار کاملاً بی معنی می شود و بیت کوین به ورطه پولی سقوط می کند.
پرتزل های زبانی بیشتر پولی را باز کنید
در امتداد همین خطوط منطقی، میتوانیم شروع کنیم به باز کردن سایر چوب شورهای زبانی در اصطلاح پولی. در اینجا یک نکته بزرگ دیگر وجود دارد: "دلار توسط ایمان و اعتبار کامل دولت ایالات متحده پشتیبانی می شود."
نه، این نیز کاملاً غیرممکن است. دلار پشتوانه طلا است. تنها بازار خزانه داری ایالات متحده است که با ایمان و اعتبار کامل دولت ایالات متحده پشتیبانی می شود. ما این را می دانیم زیرا اگر فردا دولت ایالات متحده تمام بدهی خود را نپرداخت و به سادگی پرداخت هر چیزی را متوقف کرد، خود دلار به عنوان یک جایگزین طلا به کار خود ادامه می داد (البته با فرض وجود طلا در فورت ناکس). با این حال، بازار خزانه داری ایالات متحده به طور کامل سقوط می کند.
چوب شور زبانی دیگری که حشرات طلا به اشتباه از آن استفاده می کنند: «طلا باید دوباره پولی شود». این عبارت بی معنی است زیرا طلا در حال حاضر پول است. وقتی از دلار برای خرید چیزها استفاده می کنید، از طلا استفاده می کنید. اگر طلا از قبل پول باشد، نمیتوان آن را «بازپولسازی» کرد.
اما چیزی که می تواند اتفاق بیفتد این است که مردم می توانند دلار را به عنوان جایگزین طلا به طور کامل رد کنند، یا به عبارت دیگر، مردم می توانند دلار را غیرفعال کنند یا حداقل ارزش آن را به یک نرخ مبادله پولی جدید و بسیار پایین تر با طلا کاهش دهند. این مطمئناً سردی روند تورمی جاری را متوقف خواهد کرد. اما طلا هرگز نمیتواند «بازپولسازی» شود، زیرا طلا در حال حاضر نقطه پیوند پولی برای کل زنجیره رگرسیون میززی است که به هر آرایه قیمتی در جهان اصلاً معنای اقتصادی میدهد.
یک مورد دیگر: طلا رقیب دلار است. برعکس ، دلار رقیب طلا است. این نیز غیرممکن است. دلار طلا است. طلا نمی تواند با خودش رقابت کند. یورو نیز رقیب طلا ، دلار ، یا ین یا فرانک سوئیس نیست. همه این ارزها همگی فقط جایگزین های طلا هستند ، زیرا همه بانکهای مرکزی که مسئله خود را کنترل می کنند ، دارای درجه ای از ذخایر طلا هستند. تنها چیزی که در رقابت بین این جایگزین های طلا وجود دارد ، میزان مقایسه تورم آنها نسبت به طلای آنها جایگزین است ، به همین دلیل همه این ارزها از سال 1971 تقریباً تمام ارزش طلای خود را از دست داده اند. تقریباً همه. در نقطه ای که همه آنها را از دست می دهند ، مرده اند.
پس رقیب طلا چیست؟نقره اي . هر دو طلا و نقره پول هستند. نقره پول خرده فروشی است. طلا عمده فروشی است یا برای خریدهای بزرگ. به عنوان یک رقیب طلا ، بسته به عرضه و تقاضای آن نسبت به طلا ، نرخ ارز نقره با طلا به طور مداوم در نوسان است.
چرا دستکاری طلا و نقره؟
از اینجا می توانیم درک کنیم که چرا بانک ها قیمت طلا را برای شروع دستکاری می کنند. این بسیار ساده است که چگونه آنها این کار را انجام می دهند. تمام کاری که آنها انجام می دهند این است که بیشتر قراردادهای آینده طلا را به بازار بفروشند تا اینکه طلا برای حمایت از آنها وجود دارد. مکانیک می تواند در مورد چگونگی برداشتن این مسئله پیچیده باشد ، اما خود اصل بسیار ساده است.
عامل تورم در بازار آینده طلا بالاتر از عرضه موجود در حال حاضر 2. 394 یا حدود 240 ٪ است.(جعبه قرمز را در بالا مشاهده کنید.) همه اینها شکل دیگری از تورم است ، اما با حفظ توهم یک پنجره طلای باز و پایدار ، قدرت خرید دلار را از آستانه عقب می اندازد. هرچه افرادی که در واقع از این پنجره برای به دست آوردن طلای فیزیکی استفاده می کنند ، باز نگه داشتن آن سخت تر می شود.
این حرکات توسط بانکهای شمشیری من اعتقاد ندارم که آگاهانه از نظریه منسجم پول همانطور که در اینجا گذاشته شده است ، ناشی می شود ، اما منافع و نیروهای بازار راهی برای کار کردن به صورت ارگانیک دارند. اگر بخواهید آن را دست نامرئی آدام اسمیت از جهنم بنامید.
مأموریت ما - متحد شوید تا پنجره طلا را برای خوب ببندید و دلار را به عنوان یک جایگزین طلایی شیطانی کنید
پنجره طلا نمی تواند برای همیشه در این نرخ ارز باز بماند. عرضه جایگزین های طلا همچنان با نرخ های بی سابقه در سراسر جهان و نه فقط عرضه دلار ، همچنان به سرعت خود ادامه می دهد. همه این جایگزین های طلا برای همان عرضه طلای همگن در سراسر جهان در حال رقابت هستند. من معتقدم آنچه باعث می شود مردم جایگزین های طلای صادر شده توسط دولت را برطرف کنند و به جای آن به پول خود برگردند ، افزایش آشکار و پایدار هزینه زندگی در شرایط جایگزین طلا مانند ما در سال 1980 بود.
اما من همچنین معتقدم کاری وجود دارد که می توانیم برای تسریع در این روند پایان دادن به امور مالی تورمی به خوبی انجام دهیم. جامعه پول سخت باید در مورد اصول منطقی آنچه پول است متحد شود و هدف خود را با هم هدف قرار دهد. ما باید این بازی های بیت کوین را متوقف کنیم ، اکنون از این مزخرفات کامل خارج شویم و از سود برای حمله به پنجره طلا استفاده کنیم و در نهایت آن را به خوبی ببندیم. این بازی ها با بیت کوین و ارزهای رمزنگاری شده بر این فرض که پول آنها هستند ، همه به اشک ختم می شوند و متأسفانه احتمالاً خودکشی می کنند زیرا بیت کوین نمی تواند پول باشد. بیت کوین یک جایگزین دلار است و شما نمی توانید با خرید یک جایگزین دلار ، به تأمین مالی تورمی پایان دهید. اگر می خواهید با تغییر در مورد بیت کوین حدس بزنید ، پیش بروید ، اما ما به تمام قدرت اصلی آتش که اکنون روی طلا و نقره فیزیکی متمرکز شده است ، نیاز داریم.
با ETF کافی است
ETF های طلا و نقره ای ، حساب های شمش های بدون حساب و اختصاصی استخر ، فقط برای به دام انداختن تقاضای پولی در کاغذهای بیشتری که نرخ ارز دلار طلا را به منظور جمع آوری دلار بیشتر دنبال می کند ، خدمت می کنند. ETF های طلا و نقره ای و حساب های غیرمجاز چیزی جز جایگزین دلار دیگر به این معنا نیست. اگر دلار دیگر نمی تواند برای هر مقدار طلای فیزیکی رد و بدل شود ، پول گرفتن از یک طلای طلا یا نقره ای به دلار هیچ کاری را برای دارندگان خود که بانکهای قدرتمندی نیستند مجاز به بازخرید سبد های طلا یا نقره از هر ETF خاص نیستند. و بسیار محتمل است که ایستادن برای تحویل در یک حساب شمش غیرقانونی یا اختصاصی استخر امکان پذیر نباشد.
نتیجه گیری - اکنون پایین 9 است ، طلا را انتخاب کنید
ما اکنون در انتهای این بازی هستیم. این یک بازی برای همه تیله های طلا و نقره ، برای تمام پول واقعی باقی مانده در جهان است. این یک بازی برای خود پول است. این یک بازی برای پایان دادن به استبداد پولی ، بازی برای آزادی بشر و امور مالی صادقانه است. ما به تمام تلاشهای متمرکز بر طلا و نقره نیاز داریم تا یک بار برای همیشه امور مالی تورمی را متوقف کنیم. نه Gamestop ، نه بیت کوین ، و نه سهام فناوری یا املاک و مستغلات. ما باید روی پول خود تمرکز کنیم.
اگر به دلار به عنوان یک جایگزین طلایی بی اعتماد نیستید ، پس به ما بپیوندید ، مقداری سکه بخرید ، آنها را از بازار خارج کنید ، هر کاری که می توانید انجام دهید ، فشار را روی دلار بگذارید و به ما کمک کنید تا یک بار و برای همیشه پنجره طلا را ببندید.
سرانجام ، این به هر حال اتفاق می افتد ، و هنگامی که این کار را انجام داد ، بیت کوین با ضرورت منطقی به صفر می رسد. سؤال برای جامعه پول سخت و کسانی که شرارت تورم را درک می کنند ، این است که وقتی دلار سرانجام به عنوان یک جایگزین طلا یک بار و برای همیشه شیطنت می شود ، چه طرفی را می خواهید؟
از سر خود استفاده کنید. از منطق استفاده کنید. و عاقلانه انتخاب کنید. طلا و نقره فیزیکی را انتخاب کنید.
سرمایه گذار بازی نهایی به حمایت از ثروت واقعی و کمک به مشترکین در سود در جریان سقوط جهانی تورمی اختصاص یافته است. با توجه به دیدگاه مدرسه اتریشی در مورد اقتصاد ، ما در مورد ایده هایی مانند این و سایر موارد عجیب و غریب تر با استفاده از انواع وسایل نقلیه که دارای ریسک کم/پاداش بالا هستند ، بحث می کنیم. اگر گمان می کنید که در حوزه پولی چیزی به طور جدی اشتباه است و استاندارد دلار Fiat Dollar در معرض خطر وجودی است ، پس از آنچه ما انجام می دهیم برای آماده سازی برای بازی پایان با یک آزمایش دو هفته ای رایگان ، نگاهی بیندازید ، مبادا پایانبازی شما را آماده نکرد.